آیدا و مهدکودک
آیدای من حدود سه هفته می شه که می ره مهدکودک. روز اول باهاش رفتم ، از دیدن بچه ها ذوق کرده بود و جیغهای مخصوص خودش که من بهش می گم جیغ مستونه !! می کشید . فکر می کرد بچه ها از خودش کوچکترند. ولی بعد روزهای دیگه که گذاشتمش و ناچار رفتم اداره ..... انگار بخشی از وجودم را گذاشتم توی مهد . واقعا تکه ای از قلبم نبود. نه انگار که این خانم کوچولو بچه دومه و علی سالهای سال از عمرش را در مهدکودک گذرونده. واقعا ما مامانهای کارمند چه ظلمی درحق طفلهای معصوممون می کنیم .؟؟؟؟ ولی در کل من از مهدکودک رضایت بیشتری دارم تا از خانم پرستاری که ماهها آیدا را نگه داشته بود و واقعا فقط نگه داشته بود و بس حالا مدتی می شه خانم کوچولوی ما راه می ره و دا...
نویسنده :
مامان و بابا
8:48