ندادی دی دی دم
سلام سلام خیلی وقته ننوشتم . دلم حسابی تنگ شده بود.سرگرم درس و امتحان بودم
آیدا و علی هم خوبن و حسابی سرگرم!! تو ایام امتحانات من آیدا خانوم یه پا نقاش شده برای خودش . ازبس دفتر و کتاب منو نقاشی کرده ...
باباش : آیدا چکار می کنی؟
آیدا: دی دی دی دَدَم!!!
علی : آیدا جیش کردی؟
آیدا : من دیس نَدَدَم
شب امتحان زبان درحال درسخوندن بودم . علی و باباش خواب بودن. من و ایدا مثل همه شبهای امتحام پابه پای هم بیداربودیم .
ایدا در کمد رختخوابها رو باز کرده بود و توش نشسته بود یه عروسک پوشک پیچ شده!! روی پاش بود یه دستمال کاغذی هم روش انداحته بود.
من : آیدا بیا بیرون اونجا چکار می کنی؟
آیدا: هیس . نی نی اَدا اٌده دیس دَده الا لالا دَده!!!!!!!!=نی نی غذا خورده جیش کرده حالا لالا کرده !!!
منو تو اون لحظه تصورکنید و انفجار احساساتم رو ...
علی اقای ما هم هفته پیش امتحان بنیه علمی تستی داشت و هرشب وادارش می کردم یکی از درسهاش رو مرور کنه و اون طفلی هم حرفم رو گوش می کرد و درساشو می خوند .
جدول ضرب هم داره یاد می گیره . یه جدول ضرب براش درست کردم و هرکدومش رو بایه رنگ نوشم و مرتب دستشه و حفظش می کنه .
خلاصه این روزهای سرد زمستون با این دو تا وروجک خونه حسابی گرمه گرم گرم.