سلامی بعد از مدتها
مدتها شده بود اپ نکرده بودم به چند دلیل : یکی اثاث کشی و خونه جدید که تلفن نداره و بالطبع اینترنت هم نداره . دومی کار زیادم تو اداره که باعث می شد نتونم بیام اینترنت و اپ کنم .و سومی تنبلی
ولی این روزهای سرد من مرتب با سرماخوردگی های ایدا و علی روبرو می شم . با هم قرار گذاشتن این خوب می شه اون مریض می شه اون خوب می شه این مریض می شه
این روزها علی حسابی با درس ها و مشق هاش سرگرمه بخصوص که کتاب های کلاس دوم خیلی سخت شده و باید حسابی حواسش رو جمع درسش کنه.
ایدا هم کماکان دختر بدیه توی غذا خوردن
به ایدا می گم ایدا این لباس کیه؟
ایدا: آدآ
ایداعلی رو صدا بزن.
ایدا: اَاَاَای ای ای ای (بروزن علی)
ووقتی می خواد بگه مامان
مِ مِ ن
آیدا خانم بسیار بسیار بسیار دختر تمیزیه . اگر دستاش کثیف بشه انقدر نق می زنه و دستاشو به من نشون می ده تا بشورمشون . بعدازظهرها که از خواب بیدار می شه دورتا دور خونه می چرخه و اگر وسایلش (لباسهاش یا جوراباش و ...) افتاده باشه برمی داره و می بره توی اتاق روی تخت می ذاره خلاصه تریپ وسواسی ....
درست برعکس داداشی اش !!!!!
از هفته پیش دستش رو می ذاره روی صورتش و بعد : داااااااا یعنی داکی!!
و وقتی براش شیر و کیک می اورم می گه : مَ نِ !! یعنی مال منه!!
عاشق بازی کردن با علی است و وقتی علی می ره تواتاقش و در رو می بنده تا درس بخونه پشت در اتاق می شینه و در می زنه تا علی بیاد و اَاَاَ ای ای ای .صدا می زنه داداشی اش رو.
علی با درسهاش حسابی مشغوله و خیلی پسر باهوشیه فقط کمی سربه هواست.اونم مطمئنم خوب می شه.
فعلاً تا بعد که عکس بذارم ازشون